باز از حکیم نزاری قهستانی مثنوی روز و شب 7

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

باز شب داد روز را پیغام

1 باز شب داد روز را پیغام که: «چنین بر مکش به چرخ اَعلام

2 من جهاندار بودم از اول نه تو نه مه نه مشتری نه زحل

3 کدخدای جهان به حکم خدای منم و من به عقل روشن رای

4 قله این بلند طارم را یعنی این قلعه چهارم را

5 دیدبانی مقیم می بایست چشم داری عظیم می بایست

6 بهر آن بر گماشتند ترا تا به اکنون بداشتند ترا

7 گر سخن در معاملت باشد دیده بان را چه منزلت باشد؟

8 همچو عیسی بمانده در راهی چون کنی دعوی شهنشاهی؟

9 ماورای تو چند حکام‌اند کز تو برترنشین این بام‌اند

10 همه بر تو محیط و مافوق‌اند همه با تخت و افسر و طوق‌اند

11 نیست بالای من کسی دیگر منم و مملکت ز من یکسر»

عکس نوشته
کامنت
comment