-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی است این دانه را به چشم از آن روی، چیدنی است
2 اندیشه مند کام مکن عقل خویش را ز این شیر خام طفل خرد را بریدنی است
3 بر غیر او چرا نکشی خط نیستی؟ بر روی خاک، آخر دم خط کشیدنی است
4 ای آن که سرکشیده و مغرور می روی این قامت بلند تو آخر خمیدنی است
5 دل را مکن اسیر تماشا که عاقبت پوشیدنی است چشم تو را ز آنچه دیدنی است
6 از چشم او چو سرمه سعیدا دل مرا تا هست در نظر چه بلاها کشیدنی است