یک ام شبی که به از حکیم نزاری قهستانی غزل 884

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

یک ام شبی که به خلوت جمال دوست ببینم

1 یک ام شبی که به خلوت جمال دوست ببینم به از ممالک روی زمین به زیر نگینم

2 سماع بربط و جام خوش و حریف موافق به روی دوست برآنم که در بهشت برینم

3 نه مرد باشم و باشم سزای آتش دوزخ اگر بهشت برین بر سرای دوست گزینم

4 اگر سعادت آنم بود که وقت شهادت به پیش دوست بمیرم زهی حیات پسینم

5 تو مهربانی من بین که از حوالی کویش برون نمی شوم ار می کشد رقیب به کینم

6 شرابخواره و شاهدپرست و عاشق ورندم و گر حیات بود تا مدار دور و برینم

7 به هیچ شهر نرفتم که برنخاست قیامت صلاح کار من است ار به گوشه ای بنشینم

8 چرا به شیفتگی کردنم معاف ندارند که آشنا شده ی مردمان رند لعینم

9 برادران حقیقی و دوستان قدیمی برای مزد خدا رها کنید چنینم

10 به روی دوست درست است اعتقاد نزاری کجا روم چه کنم گو مباش دنیی و دینم

عکس نوشته
کامنت
comment