- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پای یکی به علت ادبار نارواست رخش یکی به عرصهٔ اقبال در دو است
2 در افتاب وصل یکی گرم اختلاط قانع یکی ز دور به یک ذره پرتو است
3 اما ازین چه غم که کهن دوستدار او در خاطرش نشسته تر از عاشق نواست
4 شطرنج غایبانه شیرین به کوه کن در دل به صد شکفتگی نرد خسرو است
5 زندان هجر او چه طلسمی است کاندران نه طاقت نشست و نه راه بدر رو است
6 اعجاز عشق بین که تمنای هندویی پاینده دار نام شهنشاه غزنو است
7 معلوم قدر دانهٔ اشک تو محتشم جائی چنان که خرمن جانها به یک جواست