1 یک دو منک می سه تن به چار جوانب پنج قدح شش زمان بخورده و خفته
2 هفت فلک شد گوا که هشت تن از دل نه ره ده بار در مدح تو سفته
3 مفخر دهری بده زبان و بنه روی هشت جنان هفت چرخ مدح تو گفته
4 می شش و نان پنج من چهار منی گوشت زین سه دو دارم یکی فرست نهفته
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دردا و دریغا که دل از دست بدادم واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم
2 آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم
1 هرچه مرا روی تو به روی رساند ناخوش و خوشدل بهروی خوش بستاند
2 هست به رویت نیازم از همه رویی گرچه همه محنتی به روی رساند
1 حسن تو بر ماه لشکر میکشد عشق تو بر عقل خنجر میکشد
2 خدمتش بر دست میگیرد فلک هر کرا دست غمت برمیکشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به