شبی خیال تو بر من بصد از ابن یمین فریومدی غزل 63

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت

1 شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت

2 بر آمد از تتق غیب چون غزاله ز میغ بمن نمود رخ از دور و چون غزال گذشت

3 چنان نمود مرا در نظر ز غایت لطف که پیش تشنه تو گوئی مگر زلال گذشت

4 بخاک پای تو کاندر صفت نمیآید که بر سرم زغم هجر تو چه حال گذشت

5 شب فراق تو با روز حشر می مانست کز امتداد ز پنجه هزار سال گذشت

6 امید هست که نقصان پذیردم غم دل بدان دلیل که از غایت کمال گذشت

7 پیام دادم و گفتم ز رنج فرقت تو به لاغری تن زار من از هلال گذشت

8 ازین سپس نتواند کشید ابن یمن بلای عشق تو کز حد اعتدال گذشت

9 جواب داد که بانگ نماز در باقی نرفت اگر چه که دیریست تا بلال گذشت

عکس نوشته
کامنت
comment