- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد
2 وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد
3 دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان هرچه بادا باد گوید، بگذرد آنجا چو باد
4 می شود دیوانه هرکس را برو افتد گذار برّ مجنون روزگار از بهر این نامش نهاد
5 از برای آن که بیرون زین بیابانش برد چون منار سامره، پیچیده ره بر گردباد