- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک شب از بخت زبون شمعی نشد همدوش ما برنخیزد صبح جز خمیازه از آغوش ما
2 در محبت تا حدیث پندگویان نشنود مغز سر چون شیشهٔ می پنبه شد در گوش ما
3 نکهت گل بیخودی میآورد دیوانه را بوی او آورد باد و برد عقل و هوش ما
4 خامی از کار جهان، مستان چو آتش میبرند باده گردد پخته در میخانهها از جوش ما
5 لب به دشواری گشاید در سخن آشفتهدل چشم خوابآلوده را ماند لب خاموش ما
6 عشق پنهان فاش خواهد گشت از آهم سلیم سخت دودی میکند این آتش خسپوش ما