- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم مشکین نفس برآمد آن دم ز سینه دودم
2 بیمی ز جان فشانی هیچم نبود چون شمع آن شب چو آب دیده از سر گذشته بودم
3 من در لطافت آن گوی ذقن چه گویم تا دیدمش ربوده از خویش در ربودم
4 چندانک مهر و کینته با من فزون و کم شد در صبر و بیقراری کم کردم و فزودم
5 ساقی مریز جرعه تا محتسب نه بیند داغ شراب گلگون بر خرقه کبودم
6 از بانگ چنگ کارم شد صد بریشم افزون تا سوی باده نوشان در پرده ره نمودم
7 رفت آنکه بی تو دیگر چشم کمال خسید آن خواب بود گوئی وقتیه که میغنودم