1 یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز
2 اگر توانگر گشتی ز عجب دست بکش وگر فقیر شدی بر زمانه سر بفراز
3 که نیست در بر آزادگان بتر چیزی به روزگار، ز عجب غنا و ذل نیاز
1 هنگام فرودین که رساند ز ما درود بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
2 کز سبزه و بنفشه وگل های رنگ رنگ گویی بهشت آمده از آسمان فرود
1 ماندهام در شکنج رنج و تعب زبن بلا وارهان مرا یارب
2 دلم آمد درین خرابه به جان جانم آمد درین مغاک به لب
1 دارد سرهنگ شهریار محمد لطف به من، چون به یار غار محمد
2 ما و محمد دو دوستار قدیمیم کی رود از یاد دوستار، محمد