جامی

جامی

جامی
جامی

روزی آن نوجوان به عارف گفت از جامی هفت اورنگ 15

هفت اورنگ 15 ام از 3391 سلسلةالذهب - دفتر دوم

روزی آن نوجوان به عارف گفت

1 روزی آن نوجوان به عارف گفت کای شناسای رازهای نهفت

2 چون تو را دل اسیر معنی بود عشق معنی ز صورت اولی بود

3 حسن معنی نمی شود سپری عشق آن باشد از زوال بری

4 عشق تو چون فتاد در کم و کاست خاطر تو ز من رمیده چراست

5 مرد عارف چو آن سؤال شنید از جواب سؤال چاره ندید

6 گفت آنجا که جلوه معنیست وهم نقص و زوال را ره نیست

7 حسن او لایزال و لم یزل است عشق آن بی قصور و بی خلل است

8 هر که را زد جمال معنی راه دست تغییر ازان بود کوتاه

9 لیک معنی جز از لباس صور نشود جلوه گر بر اهل نظر

10 رخ ز هر صورتی که بنماید به جمال خودش بیاراید

11 جرعه حسن خود بر او ریزد حلیه خویش ازو درآویزد

12 عالمی مبتلای او گردد پایبند وفای او گردد

13 لیک هر یک به قدر همت خویش گیرد آیین عشق ورزی پیش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت

شاعر شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت چه کسی است ؟

شاعر شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت جامی می باشد.

شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت چیست ؟

قالب شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت هفت اورنگ است

مضمون اصلی شعر روزی آن نوجوان به عارف گفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.