آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

آذر بیگدلی
آذر بیگدلی

روزی نگهی افتاد، بر روی کسی از آذر بیگدلی غزل 3

غزل 3 ام از 555 غزلیات

روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛

1 روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را

2 گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!

3 دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را

4 ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛ در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!

5 تا باغ همی رفتم، هر روز ببوی گل گم شد در باغ امروز، از بوی کسی ما را!

6 خوش آنکه از آن چوگان، بینند که در میدان؛ هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را

7 چون صید حرم بودم، آزاد زهر قیدی؛ دردام کشید آذر گیسوی کسی ما را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛

شاعر شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ چه کسی است ؟

شاعر شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ آذر بیگدلی می باشد.

شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ چیست ؟

قالب شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ غزل است

مضمون اصلی شعر روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر