- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی گذر فتاد مرا از قضای چرخ برمنزلی که بار بوددر او یار همدمم
2 یاد آمدم ز عهد و وفای قدیم او جائیکه او نهاد بصدق و صفا قدم
3 باریدم آب دیده و گفتم بسوز دل کایام خرمی شد و آن زمان غم
4 بیتو چو تون و تنجه نماید بچشم من گر بگذرم بروضه رضوان و برارم
5 گر بیتو زندگی بودم مدتی دراز دانم که در ریاض طرب کمترک چرم
6 حقا که بنده ابن یمین را در آرزوت بر عمر مانده از پس تو هست صدندم
7 اما همی دهد دل خود را تسلیی کان چون گذشت بگذرد این روز نیز هم