1 روزی ز بهر تجربه بگرفتم آینه دیدم نشان مرگ در آنجا معاینه
2 بگریستم بزاری زار از نهیب مرگ در حال بر زمین زدم از درد آینه
3 گفت آینه مرا چه زنی خیره بر زمین هرکس که زاد نیز بمیرد هر آینه
1 شاد باش ای دل که بختت پیشوایی میکند سوی نویین جهانت رهنمایی میکند
2 خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای اهل دانش را به مردی کدخدایی میکند
1 یکچند بکام دلم ایام زمان داد تا عاقبتم قبله اقبال نشان داد
2 المنه لله که مرا درگه پیری لطف ازلی بار دگر بخت جوان داد
1 چون نگارم گوی مه از غالیه چوگان کند عاشقانرا دل زغم چون گوی سرگردان کند
2 گر نسیم صبحدم بر خاک کویش بگذرد قیمت مشک ختائی در جهان ارزان کند