سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

روزی از رویت، مگر طرف نقاب، از سلمان ساوجی غزل 63

غزل 63 ام از 897 غزلیات

روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است

1 روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است در دل خورشید و مه، زان روز تاب، افتاده است

2 دیده من تا به روی توست، روشن، خانه‌ای است مردم چشم مرا، در خانه آب، افتاده است

3 بس که بارید از هوا، باران محنت، بر سرم کش به اطراف زجاجی، آفتاب افتاده است

4 غمزه‌ات دل می‌برد، چشم توام، خون می‌خورد روز و شب آن در شکار، این در شراب، افتاده است

5 کرد چشمت، فتنه‌ای پیدا و در هر گوشه‌ای عالمی بر فتنه بختم به خواب، افتاده است

6 شد دل بیمار و می‌خواهد ز لعلت، شربتی رحمتی فرما، که این مسکین، خراب افتاده است

7 آفتابی، از من خاکی، جدا خواهد شدن لاجرم چون ذره، دل در اضطراب، افتاده است

8 برمتاب از من، عنان، آخر که یکسر کار من رفته است از دست و در پا چون رکاب، افتاده است

9 تا من افتادم ز کویت در حسابی نیستم ز آنکه در کویت چو سلمان، بی‌حساب افتاده است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است

شاعر شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است چه کسی است ؟

شاعر شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است سلمان ساوجی می باشد.

شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است چیست ؟

قالب شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است غزل است

مضمون اصلی شعر روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر