- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی دیوانهٔ استاد در کوی جهانی خلق میرفتند هر سوی
2 فغان برداشت این دیوانه ناگاه که از یک سوی باید رفت و یک راه
3 بهر سویی چرا باید دویدن بصد سو هیچ جا نتوان رسیدن
4 تویی با یک دل ای مسکین و صد یار بیک دل چون توانی کرد صد کار
5 چو در یک دل بود صد گونه کارت تو صد دل باش اندر عشق یارت