1 باری بنگر که چشم من چون گرید هر شب ز شب گذشته افزون گرید
2 از چشم ستاره بار خون افشانم گر چشم بود ستاره را خون گرید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا کی بود ممکن که باشد خویشتنداری مرا
2 سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا
1 ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب وز شب تپانچهها زده بر روی آفتاب
2 بر سیم ساده بیخته از مشک سودهگرد بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب
1 کارم ز غمت به جان رسیدست فریاد بر آسمان رسیدست
2 نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه از دل به سر زبان رسیدست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به