- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزگارا چند اسباب ستم آماده داری هر کجا آزاده ای بینی زغم افتاده داری
2 میکشد رنج خمارم تا بپای خم رسم ساقیا درده تو جامی باده گر آماده داری
3 دل پریشان میکنی دایم چرا از نقش امکان یکدمک آن به که خود را از همه آزاده داری
4 کی نشیند در دلت نقش حقی منصور وارت ای که اندر کعبه دل این بتان ساده داری
5 ایکه دلداری وهم دل میبری از دست مردم کی خبر از حالت این عاشق دلداده داری
6 هر کجا هستی تو آشفته توجه بر نجف کن لاجرم رفتی بمنزل روی اگر بر جاده داری
7 کی توانم دم زدن از سربلندی آسمانا گرنه اندر آستانش خویشتن استاده داری