1 بر لاله ز عارض تو هر دم ز نخست پیش زنخت برگ سمن هم ز نخت
2 تا خوشی ز نخی تو زنخی خوش می زن کین خوبی تو چو کار عالم زنخست
1 ماه رویا ز غمت یک دم نیست که چو زلف تو دلم در هم نیست
2 زلف و بالای تو تا هم پشتند پشت و بالای کسی بی خم نیست
1 خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
2 آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
1 چه باشد گر ز من یادت نیاید که از دوری فراموشی فزاید
2 ز چشمت چشم پرسش هم ندارد که از بیمار پرسش خود نیاسد