-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر گل ترا که گفت ز سنبل برار خط وز مشک ناب بر ورق گل نگار خط
2 بی خط به بندگی تو اقرار کرده ایم آخر چه حاجتست خدا را میار خط
3 بر عارض چو آب تو حسن دگر فزود تا سبز شد به دور رخت بر عذار خط
4 اندر میان خط بنشاند آفتاب را تا بردمید بر رخت از هر کنار خط
5 دود دل من است که در عارضت گرفت یا می کشد ز غالیه مشک تتار خط
6 خطّت که ناسخ لب یاقوت فام شد ننوشت ابن مقله چنین آبدار خط
7 با لطف خط خوب به خطت کجا رسید ابن حسام اگر بنگارد هزار خط