بر آستان توام، شب چو شد، فغانی از آذر بیگدلی غزل 29

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

بر آستان توام، شب چو شد، فغانی هست

1 بر آستان توام، شب چو شد، فغانی هست که شب فغان سگی در هر آستانی هست

2 دلم پر است، دم نزع شکوه تا نکنم؛ بپرس حال مرا، تا مرا زبانی هست!

3 گمان این بمنت نیست کز تو شکوه کنم مگر هنوز بصبر منت گمانی هست؟!

4 سگت برای چه افتاده در قفای رقیب؟! هنوز در تن من، مشت استخوانی هست!

5 مه من، از خبر مهر من بکینم کشت ولی ازین خبرش نیست کآسمانی هست

6 پر است دامن خلق از گل و تهی از من باین گمان که در این باغ باغبانی هست

7 براه عشق، همین پایه بس تو را آذر که گردی از تو بدنبال کاروانی هست!

عکس نوشته
کامنت
comment