- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر آستان توام، شب چو شد، فغانی هست که شب فغان سگی در هر آستانی هست
2 دلم پر است، دم نزع شکوه تا نکنم؛ بپرس حال مرا، تا مرا زبانی هست!
3 گمان این بمنت نیست کز تو شکوه کنم مگر هنوز بصبر منت گمانی هست؟!
4 سگت برای چه افتاده در قفای رقیب؟! هنوز در تن من، مشت استخوانی هست!
5 مه من، از خبر مهر من بکینم کشت ولی ازین خبرش نیست کآسمانی هست
6 پر است دامن خلق از گل و تهی از من باین گمان که در این باغ باغبانی هست
7 براه عشق، همین پایه بس تو را آذر که گردی از تو بدنبال کاروانی هست!