بر آستان تو عزیست خاکساران را از جامی غزل 22

بر آستان تو عزیست خاکساران را

1 بر آستان تو عزیست خاکساران را که نیست تخت نشینان و تاجداران را

2 به بیقراری زلفت گرفته ایم قرار قرارگاه جز این نیست بیقراران را

3 ز باغ لطف تو بینیم تازه گلبرگی جمال غنچه دهانان و گلعذاران را

4 گناه آینه فضل و رحمت است ای شیخ مبین به چشم حقارت گناهکاران را

5 میار بی خردان را به روی عیب نهان که تاب حکم محک نیست کم عیاران را

6 سپه به مصطبه بردندی ار خبر بودی ز ذوق سلطنت فقر شهریاران را

7 ز فیض خاطر جامی نجست بهره حسود گیاه خشک ندانست قدر باران را

عکس نوشته
کامنت
comment