- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سینه خود یار نهد سینه ما را تا تازه کند حسرت دیرینه ما را
2 در کسوت فقریم تن آسوده سزد فخر بر جامه زر خرقه پشمینه ما را
3 زان سینه که باشد تهی از کینه اغیار ظلم است که بیرون نکنی کینه ما را
4 خون در دل ما نیست که این چشم گهربار پرداخته از بهر تو گنجینه ما را
5 در مکتب عشقت که از او کس نشد آزاد گو صبح نباشد شب آدینه ما را
6 زین بیش مشو هم نفس غیر و ز غیرت هر لحظه مکن نو غم دیرینه ما را
7 مشتاق سرشگت نبرد از دل ما زنگ بیفایده صیقل مزن آئینه ما را