1 روی تو نگاه خویش دیدن نتوان وز دیدن تو طمع بریدن نتوان
2 کی دیده ببیندت که در دیده ی من تو نوری و نور دیده دیدن نتوان
1 شاهد ما چه غم ار پرده دروقلاش است آفتاب است و نهان از نظر خفاش است
2 مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند زحدیثی که بهر کوچه و برزن فاش است
1 نوبت خرمی بستان است عهد سرو و سمن و ریحان است
2 نرگس از خواب مگر دیده گشود که بر آن ژاله گلاب افشان است
1 نوبت عیداست و عید دولت و دین است عید بدوران شهریار قرین است
2 خطبة دولت بنام حامی ملک است شاهد دنیا بکام ناصر دین است