سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

روی تو آب چشمه خورشید می‌برد از سلمان ساوجی غزل 121

غزل 121 ام از 897 غزلیات

روی تو آب چشمه خورشید می‌برد

1 روی تو آب چشمه خورشید می‌برد لعلت به خنده پرده یاقوت می‌درد

2 گر بنگرد عروس جمالت در آینه خودبین شود هر آینه، آن به که ننگرد

3 گر لاله با عذار تو شوخی کند و را معذور دار! کز سبکی باد می‌برد

4 چون مجمر از درون نفس گرم می‌زنم بر بوی آنکه لطف تو دامن بگسترد

5 بگریست زار مردم چشم من از غمش لیکن چه سود؟ که غم مردم نمی‌خورد

6 دین می‌کنم فدای سر زلف کافرت گر زلف کافر تو بدین سر در آورد

7 گفتم: به خون دل به کف آرم وصال تو بسیار ازین بگفتم و او دم نمی‌خورد

8 سلمان تواند از سر دنیا و آخرت بگذشت، لیکن از سر کوی تو نگذرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد

شاعر شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد چه کسی است ؟

شاعر شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد سلمان ساوجی می باشد.

شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد چیست ؟

قالب شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد غزل است

مضمون اصلی شعر روی تو آب چشمه خورشید می‌برد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر