-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به این بهانه درین بزم محرمی جویم غزل سرایم و پیغام آشنا گویم
2 بخلوتی که سخن می شود حجاب آنجا حدیث دل به زبان نگاه می گویم
3 پی نظارهٔ روی تو می کنم پاکش نگاه شوق به جوی سرشک می شویم
4 چو غنچه گرچه به کارم گره زنند ولی ز شوق جلوه گه آفتاب می رویم
5 چو موج ساز وجودم ز سیل بی پرواست گمان مبر که درین بحر ساحلی جویم
6 میانه من و او ربط دیده و نظر است که در نهایت دوری همیشه با اویم
7 کشید نقش جهانی به پردهٔ چشمم ز دست شعبده بازی اسیر جادویم
8 درون گنبد در بسته اش نگنجیدم من آسمان کهن را چو خار پهلویم
9 به آشیان ننشینم ز لذت پرواز گهی به شاخ گلم گاه بر لب جویم