1 در راه توَم گر زیم و گر میرم دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم
2 پیری بر رحمت تو قدری دارد چون بر در تو پیر شدم بپذیرم
1 صدری که چو بدر کرد عالم انور بگذشت وی از نُه فلک و هفت اختر
2 زین عالم شش جهت برآمد برتر از فضل خدا تاج لعمرک بر سر
1 در درد دل خویش زبی درمانی هر لحظه به دردی دگر اندرمانی
2 چون سینهٔ بوالفضول را دل خوانی زان می نرهد دلت زسرگردانی
1 هر چند که در شهر به رندی فاشم وانگشت نمای جملهٔ اوباشم
2 یا رب تو مرا از درِ خود دور مکن مگذار که رسوای جهانی باشم