سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

در راه غمت کرده ز سر پای از سلمان ساوجی غزل 300

غزل 300 ام از 897 غزلیات

در راه غمت کرده ز سر پای بپویم

1 در راه غمت کرده ز سر پای بپویم ور دست دهد، ترک سر و پای بگویم

2 در بحر غم عشق که پایاب ندارد غوصی کنم آن گوهر نایاب بجویم

3 در دامن پاک تو نشاید که زنم دست تا ز آب و گل خویش به کل دست بشویم

4 آشفته زلف تو چنانم که گل من هر کس که ببوید شود آشفته ببویم

5 خون دل من دیده روان کرده بدین روی دیدی که چه آمد ز دل و دیده به رویم؟

6 ای محتسب از کوی خرابات مرانم بگذار که من معتکف این سر و کویم

7 بر کهنه سفال قدح می چه زنی سنگ؟ کان عهد کهن را زده بر سنگ و بسویم

8 بر دوش کشد پیر مغان باده به بویش وز باده دوشین شده من مست ببویم

9 گویند که سلمان ره میخانه چه پویی پویم که نسیمی زخم را ز ببویم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم

شاعر شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم چه کسی است ؟

شاعر شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم سلمان ساوجی می باشد.

شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم چیست ؟

قالب شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم غزل است

مضمون اصلی شعر در راه غمت کرده ز سر پای بپویم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر