بر دم تیغ کجت سر بنهم از آشفتهٔ شیرازی غزل 1134

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

بر دم تیغ کجت سر بنهم از خوشی

1 بر دم تیغ کجت سر بنهم از خوشی تا مگر از مکرمت دست بخونم کشی

2 بلبل اگر بر گلی نغمه سرا شد بباغ روی تو گر بنگرد پیشه کند خامشی

3 دزد بود هوشیار در گذر کاروان چشم تو ره میزند با همه بیهشی

4 از پی صید وحوش دام فکنده به ره مرغ دلم میپرد تا تو بدامش کشی

5 در چمن ای شاخ گل با قد رعنا بچم تا نکند سروناز دعوی گردن کشی

6 در بر روی تو گل پرده خود میدرد پیش لبت غنچه را پیشه بود خامشی

7 شایدت آشفته وار حال دگرگون شود از کف ساقی ما گر قدحی در کشی

عکس نوشته
کامنت
comment