- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شب غم چند در هجران یارم میکشی زنده میدارم ترا بهر چه زارم میکشی
2 خونم ای گردون بحل بادت اگر از روی لطف زیر پای رخش آن چابکسوارم میکشی
3 اختیارم نیست در جان دادن اندر پیش تو گر چه از مستی تو هم بیاختیارم میکشی
4 روی از می کرده گل گل مینمایی با خسان من که نالان بلبلم زان خار خوارم میکشی
5 ساقیا هر چند کز میتوانی زنده ساخت لیک ز استغنا در اندوه خمارم میکشی
6 آتش دل نیز خواهی کشته کرد و زان سبب مردم ای قاتل به تیغ آبدارم میکشی
7 از برای کشتنم داغ فراقت بس نبود کز پی وصلت به داغ انتظارم میکشی
8 اینکه ماندم زنده بیروی تو جانا زین حیات چونکه دانی پیش رویت شرمسارم میکشی
9 از تو شد ای عشق فانی زان فنا کندر فراق سوزیم پنهان و در وصل آشکارم میکشی