در شبی کز میغ شد از عطار نیشابوری مصیبت نامه 6

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

در شبی کز میغ شد عالم سیاه

1 در شبی کز میغ شد عالم سیاه بود مجنونی در افتاده براه

2 در بیابانی میان رعد و برق کرده برقش سوخته بارانش غرق

3 دیده پرخون راه میبرید سخت بادلی پر بیم میترسید سخت

4 هاتفیش آواز داد از قعر جان گفت حق با تست کم ترس ای جوان

5 گفت پس گرمی بباید گفت راست من ازان ترسم که تا بامن چراست

6 من چنین از بیم او ترسندهام هرچه خواهد گو بکن تا زندهام

7 چون بمیرم سخت گیرم دامنش بو که آخر دل بسوزد برمنش

8 هرکه زین یک ذره آتش باشدش نوحهٔ دیوانگان خوش باشدش

9 زانکه کار جملهشان دل دادگیست سرنگونساری و کار افتادگیست

10 هرچه میبینند خوابی بیش نیست خلق عالمشان سرابی بیش نیست

11 عالمی پر شور و فریاد آمده جمله همچون دبه پر باد آمده

عکس نوشته
کامنت
comment