1 بر بساط عشق این شطرنج ذات سی و دو آمد به بازی کاینات
2 خانه ها را نیک بین و نیک دان تا نباشی بر بساطش شاهمات
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای ز سنبل بسته مویت سایبان بر آفتاب زلف مشکینت شب قدر است و رویت ماهتاب
2 مست آن چشم خوشم کز ناتوانی یک نفس همچو بخت خفته ام سربر نمی آرد ز خواب
1 ای رخ جانفزای تو جام جم جهان نما گشته عیان ز روی تو ذات و صفات کبریا
2 حسن خط جمال تو هست چو عین ذات حق ذات حق از جمال تو گشت عیان و رونما
1 گر سعادت نظری بر من زار اندازد بر سرم سایه سرو قد یار اندازد
2 دور از آن یار و دیارم نظر سعد کجاست تا مرا باز بدان یار و دیار اندازد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به