1 بر خصم ظفر همیشه در روز مصاف یابم ز دل روشن و از سینه صاف
2 آنم که نیامدست و ناید هرگز تیرم ز کمان برون و تیغم ز غلاف
1 خوش آنکه گشته تسلیم بر حکمت از بدایت لب بسته از بد و نیک نه شکر و نه شکایت
2 ای دشمن قوی چیست بیمت ز ما ضعیفان ما را نه زور خصمی نه از کسی حمایت
1 به دل چگونه توان داغ عشق پنهان داشت به پنبه آتشسوزان نهفته نتوان داشت
2 نشد نصیبم از آن بوسه چه حالست این که تشنه مردم و لعل تو آب حیوان داشت
1 جانی و به کنه تو کسی پی نبرد جانا چه عامی و چه عارف چه جاهل و چه دانا
2 ظاهر نگرد عامی ز آن روی به دام افتد از طره و دستار و دراعه مولانا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به