-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دل عاشق چو زخم از نشتر خاری رسد زان گل راحت دمد چون از کف یاری رسد
2 چون به سیلی رانیم خواهم که دارم دیده پیش لیک ترسم کز مژه بر دستت آزاری رسد
3 برکسم نبود حسد جز آنکه چون خواهد دلش از جمال چون تو دلداری به دیداری رسسد
4 محنت صاحبدلان باشد غرض چون در جهان نوبت خوبی همچون تو جفاکاری رسد
5 چون گرفت اکنون بر اقرارم به تو خاطر قرار زان چه غم دارم که کس را بر من انکاری رسد
6 کوی تو بیمار جای شهر را ماند که چون بگذرم بر وی ز هر سو ناله زاری رسد
7 جامی است آن با سگانت می کند عرض نیاز گر به گوشت نیم شب آهسته گفتاری رسد