بر آن سرم که دگرباره از حکیم نزاری قهستانی غزل 1239

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

بر آن سرم که دگرباره در دهم صوری

1 بر آن سرم که دگرباره در دهم صوری صلا بگویم و عشّاق را دهم سوری

2 ولیک من به سرِ خود نمی‌توانم بود که هست قاعده بر آمری و مأموری

3 مطیع امرمان و تعلیم را شده تسلیم بلی نباشم نه معجبی نه مغروری

4 طبیبِ درد کسی دیگرست وگرنه به حق من آن نی‌ام که ندانم علاجِ رنجوری

5 درون خانهی ظلمت بمانده‌ای زیرا کسی برون نرود بی‌دلالتِ طوری

6 فسرده گو به تعصّب گمان مبر بر ما که هست مستیِ ما از لعابِ انگوری

7 دگر به نسیهی آینده‌یی فریفته‌ام در انتظارِ بهشتی و وعدهی حوری

8 کسی که مست ز خم‌خانهی الست آمد از آن سپس نبود حاجتش به مستوری

9 بهشت و حور به معنی معین آمده است چه غم اگر نشناسد ز غایت دوری

10 من آن کسم که شدم در حضور مستغرق مدان مرا چو نزاری نزارِ مهجوری

عکس نوشته
کامنت
comment