1 در چمن دوش صبا بوی تو سودا میکرد گل به کف داشت زر و غنچه گره وامیکرد
2 سرو قد تو ز بیرون چو خرامان بگذشت چمن از رخنهٔ دیوار تماشا میکرد
3 نتوان کام به زور از لب معشوق گرفت گر میسر شدی این کار، زلیخا میکرد
4 گوشهگیری چو من ایام ندیدهست، کجاست آنکه دایم هوس دیدن عنقا میکرد
5 رخصت گریه مرا نیست، وگرنه مژهام خندهٔ موج، گره بر لب دریا میکرد
6 آنچه در حوصله گنجد به طلب، گر موسی زود بیهوش نمیگشت تماشا میکرد
7 نتوانم که کشم منت بیگانه سلیم چارهٔ درد دلم ورنه مسیحا میکرد