بر گل آن سنبل مشکین از آشفتهٔ شیرازی غزل 1250

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

بر گل آن سنبل مشکین که فراز آوردی

1 بر گل آن سنبل مشکین که فراز آوردی نافه آهوی چین را بطراز آوردی

2 ماه و خورشید سر از چنبر حکمت نکشند تا کمندی بکف از زلف دراز آوردی

3 کعبه را بتکده کردی و مهابا نکنی کعبه را پیش بت آخر بنماز آوردی

4 ید و بیضا بکف اژدر موسی دادی این چه سحر است که از شعبده باز آوردی

5 راستی پرده عشاق مرا برد از ره زین نواها که بقانون تو بساز آوردی

6 عجبی نیست کنم رو بعراق ار زحجاز در عراقم چو عیان میر حجاز آوردی

7 دیگرت جانب کعبه چه نیاز است ایدل چونکه بر خاک نجف رو بنیاز آوردی

8 از در خویش مران بنده درویش شها از جهانش تو سوی خویش چو باز آوردی

9 مس آشفته باکسیر محبت بگداخت بزن اکسیر که چونش بگداز آوردی

عکس نوشته
کامنت
comment