بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته از جامی غزل 268

بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته

1 بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته هست برگی چند گل بر روی آب انداخته

2 کرده مهد از لاله و گل نرگس رعنای تو زیر مشکین سایه بان خود را به خواب انداخته

3 نیست آن غنچه فراز شاخ در بستان که گل بر رخ از شرم تو زنگاری نقاب انداخته

4 گیسو اندر پاکشان در دل خیالت کرده جای شهریاری سایه بر شهر خراب انداخته

5 از لبت در بزم مستان چون گذشته نکته ای آتشی در جام و شوری در کباب انداخته

6 آرزومند رخت چون دیده در خور تشنه ایست بر امید آب خود را در سراب انداخته

7 آمده در چشم جامی میلهای آتشین پیش رویت گر نظر بر آفتاب انداخته

عکس نوشته
کامنت
comment