- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رخت گل گل که تأثیر شراب انداخته هست برگی چند گل بر روی آب انداخته
2 کرده مهد از لاله و گل نرگس رعنای تو زیر مشکین سایه بان خود را به خواب انداخته
3 نیست آن غنچه فراز شاخ در بستان که گل بر رخ از شرم تو زنگاری نقاب انداخته
4 گیسو اندر پاکشان در دل خیالت کرده جای شهریاری سایه بر شهر خراب انداخته
5 از لبت در بزم مستان چون گذشته نکته ای آتشی در جام و شوری در کباب انداخته
6 آرزومند رخت چون دیده در خور تشنه ایست بر امید آب خود را در سراب انداخته
7 آمده در چشم جامی میلهای آتشین پیش رویت گر نظر بر آفتاب انداخته