در کف عشق نهادیم عنان از نشاط اصفهانی غزل 147

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

در کف عشق نهادیم عنان دل خویش

1 در کف عشق نهادیم عنان دل خویش تا کجا افکندش باز و چه آید در پیش

2 خبرت هست که هیچت خبری نیست زخویش آه اگر بگذردت زین سپس ایام چو پیش

3 یک جهان کشته و تیغ تو همان وقف نیام عالمی خسته و تیر تو هنوز اندر کیش

4 خواست آراسته خوش محفل و غافل که ترا نیست ره جز بدل آن نیز دلی خسته و ریش

5 کند از من حذر آن شوخ چه سویم نگرد چه کند خواجه چو ممسک شد و مبرم درویش

6 خط او سر زد و سر بر نتواند زین پس آنکه زین پیش جهانیش سر افکنده به پیش

7 آتشی بود و نه پیداست از او غیر از دود گلشنی بود و نه برجاست از او غیر حشیش

8 این نه ریشی که دگر سود ببخشد مرهم این نه فصلی که دگر وصل پذیرد به سریش

9 حسرتی بر منش امروز چو آن صید افکن که رسد صیدی و تیریش نباشد در کیش

10 اگرم هیچ نباشد طمعی هست نشاط کم زجود شه و از هر چه بوهم آید پیش

عکس نوشته
کامنت
comment