1 بر عارض چون گل تو سنبل بدمید از عنبر تو غالیه بر ماه کشید
2 غنچه سخنی ز پسته تنگ تو گفت باد سحر آمد و دهانش بدرید
1 جز خم زلفت دلم پناه ندارد جانب دلها چرا نگاه ندارد
2 کیست که از تاب آن دو سنبل مشکین همچو بنفشه قد دوتاه ندارد
1 ای به سر کوی تو مسکن و مأوی مرا خاک درت خوشتر از جنت اعلی مرا
2 روی توام در نظر فکر توام در ضمیر بهتر از این چون بود صورت و معنی مرا
1 خط مشکین که بر گرد رخت چون عود میگردد بدان ماند که در بالای آتش دود میگردد
2 ز تاب مهر تابان جمالت پرتوی دارد شب این مشعل که بر ایوان دود اندود میگردد