- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر درت کانجا سیاست مانع از داد من است آن که بیزنجیر در بند است فریاد من است
2 آن که میگردد مدام از دور باش خشم و کین دور دور از بارگاه خاطرت یاد من است
3 ای خوش آن مشکل که چون خسرو نداند حل آن طبع شیرین بشکفد کاین کار فرهاد من است
4 دادن از روی زمین خاک بنیآدم به باد کمترین بازیچهٔ طفل پریزاد من است
5 در جهان خاکی که هرگز ترنگردد جز با اشک گر نشان جویند ازان خاک غم آباد من است
6 آن که پای مرغ دل میبندد از روی هوا طبع سحرانگیز وحشی بند صیاد من است
7 انس آن بد الفت پیمان گسل با محتشم همچو پیوند طرب با جان ناشاد من است