1 در شب تاریک شمع ما بود پروانهسوز لیک چون شد روز سوزد پا و سر بیگانه را
2 شمع را هم نور و هم نارست سوزد لاجرم نار او بیگانه را و نور او پروانه را
1 چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد دولت قویم گردد ملت قوام گیرد
2 ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید دین شمیده از نو باز انظامگیرد
1 آن کیست که باز آمد و در بزم نظر کرد جان و دل ما از نظری زیر و زبر کرد
2 آن برق یمانستکه افتاد به خرمن یا صاعقهیی بود که بر کوه گذر کرد
1 آراست عروسگل گلستان را آماده شو ای بهار بستان را
2 وقتستکه در سرود و وجد آرد شور رخگل هزار دستان را