به قید آب وگل ای جان ناتوان از حزین لاهیجی غزل 912

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی؟

1 به قید آب وگل ای جان ناتوان چونی؟ دپن کهن قفس ای سدره آشیان، چونی؟

2 تو شمع محفل انسی به تیره وحشتگاه تو زبب ىسند قدسی، بر آستان چونی؟

3 عنان گسسته، تو را بحر جود میجوید به ریگ بادیه، ای ماهی تپان چونی؟

4 زلال خضر، تو را، سینه چاک می طلبد نفس گداخته، دنبال کاروان چونی؟

5 به جلوه بود، مدار تو شوخ چشم شرار نشسته در دل سنگ، ای سبک عنان چونی؟

6 تو رشک یوسف مصری، فتاده در چه تن تو بازکنگر عرشی، به خاکدان چونی؟

7 فروغ حسن تو را آفت زوال نبود به عقده ذنب ای مهر خاوران چونی؟

8 هلاک شیوه شوخی شوم که گفت، حزین جدا ز وصل من ای زار خسته جان چونی؟

عکس نوشته
کامنت
comment