-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
2 زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست
3 گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت ز آن نمیترسی که بگدازد نه آخر شکرست
4 با خرد گفتم که زیر سایه زلفش رخ است گفت میگویند اما آفتابی دیگرست
5 درد عشقش چون نهان دارم که بر رویم ز اشک شرح آنرا خوش خطی از سیم بر سطح زرست
6 بس که هست ابن یمین را آرزوی وصل او یک سخن کز روی معنی گنجهای گوهرست
7 استعارت کرد از درگاه شاهنشاه و گفت باز اندر دل تمنای وصال دلبرست