بر لب آمد جان ما از اشتیاق از جهان ملک خاتون غزل 861

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بر لب آمد جان ما از اشتیاق

1 بر لب آمد جان ما از اشتیاق شد چو صبرم تلخ از هجران مذاق

2 از دو چشم پر غمم خون می چکد یک زمان از شوق و یک دم از فراق

3 در فراق روی خوبت ای صنم با غمت جفتست دل و ز صبر طاق

4 خوبرویان را وفا کمتر بود با وفا حسنش نباشد اتّفاق

5 اتّفاقی باید اندر دوستی تا به کی باشد میان ما نفاق

6 گرچه یارم فارغست از مخلصان ما به روی دوست داریم اشتیاق

7 گر تو کامم برنیاری در جهان دلبرا حکمی بود مالا یطاق

عکس نوشته
کامنت
comment