-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دو رخ من در جوی خون که روانست از تو مرا سرخ رونی در جهان است
2 نیست کسی در پناه عشق تو ما را درد تو با جان و دل وظیفه رسان است
3 روز و شبم سوز وکش چو شمع که عاشق سوخته این مراد و کشته آن است
4 بر قدمش سر همی نه ای دل و میرو تا نکنی پی غلط که راه همان است
5 جز غم روی نو بر دلم ز ضعیفی ا گر همه برگ گل است بار گران است
6 دیده بر آن پای سودنم نگذارند باری ازین سود دوست را چه زیان است
7 کیست کمال این که با تو در سخن آید جنس سخن های تونه حد زبان است