به خاکم آن بت اگر با رقیب از محتشم کاشانی غزل 267

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید

1 به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید ز مضطرب شدن من زمین به لرزه درآید

2 به دشت و کوه چو از داغ عشق گریم و نالم ز خاک لاله بروید ز سنگ ناله برآید

3 ز غمزه تیر نگه دیر در کمان نهد آن مه ولی هنوز بود در کمان که بر جگر آید

4 نشانه گم شود از غایت هجوم نظرها چو تیر غمزه آن شوخ از کمان بدر آید

5 گمان می کشی اش آتشم به خرمن جان زد نعوذبالله از آن دم که مست در نظر آید

6 تو را به بر من کوتاه دست چون کشم آسان که با خیال تو دستم به زور در کمر آید

7 زمانه خوی تو دارد که تیزتر کند از کین به جان محتشم آن نیشتر که پیشتر آید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر