- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سر خود دهدم جا، خم پاکیزه سرشت خاکم آن روزکه درمیکده خواهد شد خشت
2 بار دیگر کندش کاتب اقبال، رقم هر چه بر صفحهٔ ما، خامهٔ تقدیر نوشت
3 همّتی بدرقه، ای پیر خراباتکه باز برد از کعبه ام آن زلف چلیپا به کنشت
4 تنگی خاطر و افسردگی، از یادم برد سایهٔ بید و طرب خیزی دشت و لب کشت
5 از کجا آب خورد سبزه خط لب یار؟ این طراوت نتوان یافت ز ریحان بهشت
6 دل به خار و خس مژگان، نم خونی می داد آخر از سینه تفسیده ام این دانه برشت
7 دهر خنثی صفت افتاده، نه مرد، است نه زن کار بس بوالعجب افتاده، نه زیبا و نه زشت
8 التفاتم نبود با سخن خویش حزین کو دماغی که کنم بو، گل گلزار بهشت؟