- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی میتابد ز من آن سیمبر یعنی که چه میگزیند بر سرم یار دگر یعنی که چه
2 من سر آمد گشته در مهرش کلاه آسا و او بسته بر هیچ از پی کینم کمر یعنی که چه
3 من نمییارم زمانی زو نظر بر داشتن و او مرا دایم فکنده از نظر یعنی که چه
4 از نعیم خوان وصلش بینوائی را چو من لقمه ئی حاصل نگردد بی جگر یعنی که چه
5 خستگان زخم خود را هرگز از بهر ثواب می نسازد از رخ و لب گلشکر یعنی که چه
6 کار من دایم بود پرسیدن از حالش خبر و او نخواهد در جهان از من اثر یعنی که چه
7 ناگزیر آمد چو جان ابن یمین را و چو عمر روی ننماید بدو جز بر گذر یعنی که چه