به خاک هند مرا تاب زیستن از سلیم تهرانی غزل 220

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

به خاک هند مرا تاب زیستن ز کجاست

1 به خاک هند مرا تاب زیستن ز کجاست که چون حباب مرا زندگی به آب و هواست

2 چنان مدار معاشم ز پهلوی خویش است که تا فتیله ی داغم ز بندهای قباست

3 گریختن ز جفای زمانه ممکن نیست کجا رویم که خورشید گردنامه ی ماست

4 به چشم اهل کمال آسمان و خورشیدش به دست طفل دبستان، کتاب شاه و گداست

5 ز ننگ خدمت مخلوق همچو سایه به خاک فتاده ام، که نگویند پیش خود برپاست

6 نهاده شوق رهی پیش پای من که درو ز چوب تیر، پر مرغ را به دست عصاست

7 ز حسن داده ترا روزگار سامانی که احتیاج تو ای بت همین به نام خداست

8 کسی سلیم سلامت نرفت در ره عشق چه خارها که درین راه شعله را در پاست

عکس نوشته
کامنت
comment